دلتنگی ها
شاعرانه (ایران من )
آموختهام که وابسته نباید شد . . .
نه به هیچ کسی و
نه به هیچ رابطه ای . . .
و این نشدنی ترین
اصلی بود که آموختم . . .
آنان که عشق را میفهمند
عذاب میکشند . . .
و انان که عشق را نمیفهمند
عذاب میدهند . .
دلم برای تو که نه… ولی برای روز های با هم بودنمان تنگ شده…
برای تو که نه… ولی برای “مواظب خودت باش“شنیدن، تنگ شده…
برای تو که نه… ولی برای دلی که نگرانم میشد تنگ شده…
راستش…
برای اینها که نه…
دلم برای خودت تنگ شده...
این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند ..
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
وقتی می دانم کسی تمایلی به
شنیدن صدایش ندارد!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام
تا آرامش اهالی دنیا،
خط خطی نشود . . .!!!
از تمام رمز و رازهای عشق
جز همین سه حرف
جز همین سه حرف ساده ی میان تهی
چیز دیگری سرم نمیشود
من سرم نمیشود ولی
راستی دلم که میشود...
در حضور خارها هم می شود یک یاس بود
در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود
می شود حتی برای دیدن پروانه ها
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود
کاش می شد، حرفی از کاش می شد هم نبود
هرچه بود احساس بود وعشق بود و یاس بود.....
دقایقی تو زندگیم هست
که دلم برای تو انقدر تنگ میشه
که دلم میخواد تو رو از تو رویاهام بیرون بکشم
وتوی دنیای واقعی با تمام وجودم بغلت کنم
صدایت درگوشم زمزمه می شود
نگاهت درذهن مجسم ...
ولی من
تو را می خواهم
نه خیالت را ....!!!
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: عاشقانه ، دل نوشته ، ،